تأثير عناصر آلياژي و ناخالصي در آلومینیوم:

حضور عناصر آلياژي ممكن است به صورت محلول جامد در آلومينيم را به صورت ذرات تشكيل شده از خود عنصر مانند سليسيم يا به صورت تركيب بين يك يا چند عنصر و آلومينيم مانند (AL2Cumg) با تركيب بين يك يا چند عنصر ديگر (مثلاً mg2si) باشد هر يك از موارد مذكور يا همه آنها ميتوانند در يك آلياژ تجاري حضور داشته باشند.

به طور كلي محلول جامد مقاومترين حالت آلياژي در برابر خوردگي است. منيزيم پس از انحلال در آلومينيوم آن را آنديتر ميكند با اين حال آلياژهاي رقيق AL-Mg مقاومت نسبتاً بالايي را نسبت به خوردگي به ويژه در آب دريا و محلولهاي قليايي نشاندهنده كروم، سيليسيم و روي به صورت محلول جامد در آلومينيو اثرات جزيي روي مقاومت به خوردگي دارند. اگر چه روي افزايش قابل توجهي را در پتانسيل الكترودي باعث ميشود. در نتيجه، آلياژهاي AL-Zn به عنوان پوششهاي روكشي براي برخي آلياژهاي آلومينيم و به عنوان آندهاي گالواسيك براي حفاظت كاتدي سازههاي فولادي در آب دريا مورد استفاده قرار ميگيرد.
مس مقاومت به خوردگي آلومينيوم را بيش از هر عنصر آلياژي ديگر كاهش داده و دليل آن حضور مس به صورت فازهاي ميكروسكوپي جداگانه ميباشد. با وجود اين بايد توجه كرد كه در صورت افزودن مقادير كم مس (2/0-5/0) خوردگي معمولي در آلومينيوم و آلياژهاي آن اتفاق افتاده و خوردگي حفرهاي كاهش مييابد. 
بنابراين با وجود اينكه تحت شرايط خورنده كاهش كلي وزن آلياژها حاوي مس بيشتر است وليكن سوراخ شدن ناشي از خوردگي حفرهاي به تعويق ميافتد.

فازهاي ميكروسكوپي معمولاً منبع اكثر مشكلات حاصل از خوردگي الكتروشيميايي هسند زيرا منجر به خوردگي يكنواخت و مناطق خاصي از سطح آلياژ ميگردند. حفرهاي شدن و خوردگي بين دانهاي مثالهايي از خوردگي موضعي هستند.

به عنوان مثال ميتوان قطعاتي را با ساختار لانهاي جهت دارد ذكر كرد كه دچار خوردگي ورقهاي ميشوند. در اين نوع خوردگي، ورقهاي شدن لايهها يا دانههاي سطحي در اثر نيروهاي اعمال شده بوسيله محصولات خوردگي با حجم زياد اتفاق ميافتد.

آهن و سيليسيم به صورت ناخالصي وجود داشته تركيباتبي را تشكيل ميدهند كه اغلب آنها نسبت به آلومينيوم كاتدي ميباشند. به عنوان مثال تركيب Al2 Fe محلهايي را ايجاد ميكند كه در آنها لايه اكسيد سطحي ضعيف بوده و از اين خوردگي الكتروشيميايي را تسريع ميكند .
سرعت خوردگي عمومي آلومينيم با خلوص بالا، بسيار كمتر از آلومينيمهاي با خلوص تجاري است. و دليل آن اندازه كوچكتر و تعداد كمتر اين اجزاء كاتدي در سراسر دانهها در آلومينيم تقريباً خالص ميباشد با اين در مرز دانهها متمركز ميشود، نيكل و تيتانيوم نيز فازهاي كاتدي تشكيل ميدهند، با اين حال تعداد آلياژهايي كه نيكل در آنها حضور دارد بسيار كم است. تيتانيوم كه Ti3 Al تشكيل ميدهد عموماً به منظور ريز دانه كردن آلومينيم افزوده ميشود اما مقدار آن به قدري كم است كه اثر قابل توجهي روي مقاومت به خوردگي ندارد.

منگنز و آلومينيم باعث تشكيل تركيب Al6 Mnn ميشوند كه پتانسيل الكترودي آن تقريباً با آلومينيم يكسان بوده و قادر است آهن را حمل كرده اثر زيانآور اين عنصر را كاهش دهد. افزايش بيش از حد منيزيم در محلول جامد آلياژهاي دو تايي آلومينيم، منيزيم باعث تشكيل فاز ثانوي به شدت آندي را ميشود كه اين فاز در مرز دانهها رسوب كرده و خوردگي بين دانهاي را تسريع ميكند . با وجود اين در صورت حضور توأم منيزيم و سيليسيم با نسبت اتمي 1: 2 فاز Mg2 Si تشكيل ميشود كه داراي پتانسيل الكترودي مشابه به آلومينيوم است.


عمليات حرارتي و متالوژيكي : 

عملياتي كه حذف از آنها تغير شكل و به دست آوردن خواص مطلوب مكانيكي در آلياژهاي آلومينيم است ميتوانند از طريق تأثير گذاشتن بر تعداد و توزيع اجزاء ميكروسكوپي مقاومت به خوردگي را بهبود بخشند

عمليات حرارتي و مكانيكي ميتواند اجزاء متشكله آلياژ را دچار تنشهاي باقيمانده كرده موجب بروز پديده ترك خوردگي تنش گردد.

اگر بخشي از سطح يك آلياژ تحت عملياتي حرارتي متفاوتي نسبت به ساير قسمتهاي آلياژ قرار گردد ممكن است پتانسيل بين اين دو ناحيه تغيير كند. فرآيندهاي جوشكاري مثالي از بروز چنين حالتي ميباشند. اين محل جوش، نواحي حرارت ديده و باقي قسمتهاي آلياژ ما در اختلاف پتانسيلي تا حد 1/0 ولت ممكن است بوجود آيد. اغلب محصولات كار شده طي عمليات حرارتي بعدي در تمام حجم خود دچار تبلور مجدد نميشوند به طوري كه ساختار دانههاي طويل شده منتج از كار مكانيكي همچنان حفظ مي شود. در محصولات كار شده به جهت اصلي را ميتوان تشخيص داد:

طولي، عرض بلند و عرض كوتاه جهتدار بودن ساختار دانهاي در قطعاتي كه در فرآيندهاي خوردگي ورقهاي مورد خوردگي بين دانهاي قرار ميگيرند، داراي اهميت است و بويژه در خصوص ترك خوردگي تنشي مهم ميباشد.

در بعضي محصولات مانند قطعات اكسترود و آهنگري شده ساختار غيريكنواخت بوده و امكان تشكيل مخلوطي از ساختارهاي دانهاي تبلور مجدد يافته و تبلور مجدد نيافته وجود دارد كه ممكن است بين آنها اختلاف پتانسل وجود داشته باشد. لانههاي بزرگ و تبلور مجدد يافته كه معمولاً در سطح حضور داشته نسبت به دانههاي تبلور مجدد نيافته زيرين كمي كاتدي هستند. در صورتي كه دانههاي دروني نسبتاً آنديتر در معرض خوردگي واقع شوند، احتمال خوردگي ترجيحي وجود دارد